روزبه بمانی

قيصر

اين روزا گوزن رو سر نمي برن

ميشكنن شاخشو ميفرستن تو باغ

اين روزا طاقو نميريزن سرش

سر گله شونو ميكوبن به طاق

اين روزا آخر نمايشا بد شده

همه نقش همو بازي مي كنند

اونايي كه چشمشون به قدرته

هم پياله هاشو راضي مي كنند

نمي دونم اگه برگرديم عقب

دل طوقي واسه كي پر ميزنه

اگه فرمونا يه شب دوره كنن

چند تا چاقو پشت قيصر مي زنه

نمي دونم اگه برگرديم عقب

داش آكل به عشق كي سر مي كنه

اگه رستمو ببينه روي خاك

پشتشو بازم به خنجر مي كنه

پاي روضه ي خودت گريه نكن

وقتي گريه ننگ مردونگيه

دوره اي كه عاقلاش زنجيرين

سوته دل شدن يه ديوونگيه

اين روزا دوره ي غيرت كشيه

كي مي دونه قيصر اين روزا كجاست

بكشي و نكشي مي كشنت

اين جا بازارچه ي آب منگلياست

روزبه بمانی

 

اينجا چراغي روشنه

هر جا چراغي روشنه از ترس تنها بودنه

اي ترس تنهاي من اينجا چراغي روشنه

اينجا يكي از حس شب احساس وحشت مي كنه

هرروز از فكر سقوط با كوه صحبت مي كنه

جايي كه من تنها شدم شب قبله گاهه آخره

اينجا تو اين قطب سكوت

كابوس طولاني تره

من ماه ميبينم هنوز اين كور سوي روشنه

اينقدر سو سو مي زنم شايد يه شب ديدي منو

هرجا چراغي روشنه از ترس تنها بودنه

اي ترس تنهاي من اينجا چراغي روشنه

اينجا يكي از حس شب احساس وحشت مي كنه

هر روز از فكر سقوط با كوه صحبت مي كنه

روزبه بمانی

 

سراب رد پاي تو

 

سراب رد پاي تو كجاي جاده پيدا شد

كجا دستاتو گم كردم كه پايان من اينجا شد ؟

كجاي قصه خوابيدي كه من تو گريه بيدارم

كه هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهكارم

تو با دلتنگياي من تو با اين جاده همدستي

تظاهر كن ازم دوري تظاهر مي كنم هستي

تو آهنگ سكوت تو به دنبال يه تسكينم

صدايي تو جهانم نيست فقط تصوير مي بينم

يه حسي از تو در من هست كه مي دونم تو رو دارم

واسه برگشتنت هر شب درارو باز ميذارم

سراب رد پاي تو كجاي جاده پيدا شد

كجا دستاتو گم كردم كه پايان من اينجا شد ؟

كجاي قصه خوابيدي كه من تو گريه بيدارم

كه هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهكارم

تو با دلتنگياي من تو با اين جاده همدستي

تظاهر كن ازم دوري تظاهر مي كنم هستي

روزبه بمانی

 

دنياي اين روزاي من

 

دنياي اين روزاي من هم قد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو كه دنيا فراموشم شده

دنياي اين روزاي من درگير تنهاييم شده

تنها مدارا مي كنيم دنيا عجب جايي شده

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

در حسرت فرداي تو تقويممو پر مي كنم

هر روز اين تنهاييو فردا تصور مي كنم

هم سنگ اين روزاي من حتي شبم تاريك نيست

اينجا به جز دوري تو چيزي به من نزديك نيست

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

دنياي اين روزاي من همقد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو كه دنيا فراموشم شده

دنياي اين روزاي من درگير تنهاييم شده

تنها مدارا مي كنيم دنيا عجب جايي شده

روزبه بمانی

 

دنياي اين روزاي من

 

دنياي اين روزاي من هم قد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو كه دنيا فراموشم شده

دنياي اين روزاي من درگير تنهاييم شده

تنها مدارا مي كنيم دنيا عجب جايي شده

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

در حسرت فرداي تو تقويممو پر مي كنم

هر روز اين تنهاييو فردا تصور مي كنم

هم سنگ اين روزاي من حتي شبم تاريك نيست

اينجا به جز دوري تو چيزي به من نزديك نيست

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

دنياي اين روزاي من همقد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو كه دنيا فراموشم شده

دنياي اين روزاي من درگير تنهاييم شده

تنها مدارا مي كنيم دنيا عجب جايي شده

روزبه بمانی

 

سلول بي مرز

 

غربت يه ديواره بين تو و دستام

يك فاجعست وقتي تنها تو رو مي خوام

غربت يه تعبيره از خواب يك غفلت

تصويري از يك كوچ در آخرين قسمت

وقتي ازم دوري از سايه مي ترسم

حتي من اينجا از همسايه مي ترسم

غربت براي من مثل يه تعليقه

يك راه طولاني روي لب تيغه

اين حس آزادي اينجا نميرزه

زندون بي ديوار سلول بي مرزه

اين حس آزادي اينجا نميرزه

زندون بي ديوار سلول بي مرزه

وقتي ازم دوري شب نقطه چين ميشه

ديوار اين خونه ديوار چين ميشه

وقتي ازم دوري از زندگي سيرم

دنيا رو با قلبت اندازه مي گيرم

اين حس آزادي اينجا نميرزه

زندون بي ديوار سلول بي مرزه

غربت يه ديواره بين تو و دستام

يك فاجعست وقتي تنها تو رو مي خوام

غربت يه تعبيره از خواب يك غفلت

تصويري از يك كوچ در آخرين قسمت

وقتي ازم دوري از سايه مي ترسم

حتي من اينجا از همسايه مي ترسم

غربت براي من مثل يه تعليقه

يك راه طولاني روي لب تيغه

اين حس آزادي اينجا نميرزه

زندون بي ديوار سلول بي مرزه

اين حس آزادي اينجا نميرزه

زندون بي ديوار سلول بي مرزه

روزبه بمانی

 

شكنجه گر

رو به تو سجده مي كنم دري به كعبه باز نيست

بس كه طواف كردمت مرا به حج نياز نيست

به هر طرف نظر كنم نماز من نماز نيست

مرا به بند مي كشي از اين رهاترم كني

زخم نمي زني به من كه مبتلاترم كني

از همه توبه مي كنم بلكه تو باورم كني

قلب من از صداي تو چه عاشقانه كوك شد

تمام پرسه هاي من كنار تو سلوك شد

عذاب مي كشم ولي عذاب من گناه نيست

وقتي شكنجه گر تويي شكنجه اشتباه نيست

قلب من از صداي تو چه عاشقانه كوك شد

تمام پرسه هاي من كنار تو سلوك شد

عذاب مي كشم ولي عذاب من گناه نيست

وقتي شكنجه گر تويي شكنجه اشتباه نيست

روزبه بمانی

من از تو
 
من از تو راه برگشتي ندارم تو از من نبض دنيامو گرفتي
 
تمام جاده ها رودوره كردم تو قبلا رد پاهامو گرفتي
 
من از تو راه برگشتي ندارم به سمت تو سرازيرم هميشه
 
تو مي دوني اگه از من جداشي منم كه سمت تو ميرم هميشه
 
من از تو راه برگشتي ندارم به سمت تو سرازيرم هميشه
 
تو مي دوني اگه از من جداشي منم كه سمت تو ميرم هميشه
 
مسير جاده بازه روبم اما براي دل بريدن از تو ديره
 
كسي كه رفتنو باور نداره اگه مرد سفر باشه نميره
 
من از تو راه برگشتي ندارم به سمت تو سرازيرم هميشه
 
تو مي دوني اگه از من جداشي منم كه سمت تو ميرم هميشه
 
من از تو راه برگشتي ندارم به سمت تو سرازيرم هميشه
 
تو مي دوني اگه از من جداشي منم كه سمت تو ميرم هميشه
 
خودم گفتم يه راه رفتني هست خودم گفتم ولي باور نكردم
 
دارم مي رم كه تو فكرم بموني دارم ميرم دعا كن برنگردم

روزبه بمانی

 

یه تیکه زمین


بهشت از دست آدم رفت، از اون روزی که گندم خورد

ببین چی میشه اون کس که یه جو از حق مردم خورد

کسایی که تو این دنیا حساب ما رو پیچیدن

یه روزی هر کسی باشن، حساباشونو پس می دن

عبادت از سر وحشت، واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تسکینه، پرستیدن تجارت نیست

سر آزادگی مُردن، تَهِ دلدادگی میشه

یه وقتایی تمام دین همین آزادگی میشه

کنار سفره ی خالی، یه دنیا آرزو چیدن

بفهمن آدمی یک عمر بهت گندم نشون می دن

بذار بازی کنن بازم برامون با همین نقشه

خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه

کسایی که به هر راهی دارن روزیتو می گیرن

گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن

جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم

همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم