م. نظری

مانند غـریـقی کــه پر از وحـشت آب است ،
می گردم و دستم پی یک تکه طناب است

دلتنگی و تنـهایی و انـدوه و صـبوری
این عاقبت تیره ی یک عاشق ناب است

آن مرد پر از شور و غزل ، بعد تو جان داد
این آدم کوکی ، جسدی پشت نقاب است

یا مشکل ارســال پیام ، از دل مــا بود
یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است

زایـیــده ی دردیـم و به بار آمـده ی عشق
در مکتب ما ، عشق فقط ، حرف حساب است

یک جمله بگو دلبرکم ! ... حرف دلت چیست ؟
عاشق شده این شاعر و ... دنبال جواب است

 م. نظری

ف.نظافتی

برای شادی روحم کمی غزل لطفا
دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفا
 
همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا
به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا !
 
مرا به حال خودم ول کنید آدم ها
فقط برای کمی گریه لا اقل، لطفا
 
کسی میان شما عشق را نمی فهمد
ادا،دروغ بس است این همه دغل، لطفا
 
کجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا
به حرف نیست که عاشق شدن،عمل لطفا
 
"به زور آمده بودم، به اختیار مرا"
ببر به آخر دنیا از این محل لطفا
 
نمانده راه زیادی، کنار قبرستان
پیاده میشوم آقا... همین بغل، لطفا
 
ف.نظافتی