آفتاب نیمهشب
ای خوب رخ که پرده نشینی و بیحجاب
ای صدهزار جلوهگر و باز در نقاب
ای آفتابِ نیم شب، ای ماهِ نیمروز
ای نجم دوربین که نه ماهی، نه آفتاب
کیهان طلایه دارت و خورشید سایهات
گیسوی حور خیمه ناز تو را طناب
جانهای قدسیان همه در حسرتت به سوز
دلهای حوریان همه در فرقتت کباب
انموذج جمالی و اسطوره جلال
دریای بیکرانی و عالم همه سراب
آیا شود که نیم نظر سوی ما کنی
تا پر گشوده کوچ نماییم از این قِباب
ای جلوه ات جمالْ دهِ هرچه خوبرو
ای غمزه ات هلاکْ کنِ هر چه شیخ و شاب
چشم خرابِ دوست خرابم نموده است
آبادی دو کوْن به قربان این خراب
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۱ ساعت توسط محسن دهباشی
|
سلام از بازدیدتون متشکرم.امیدوارم خوشتون بیاد و بازم ازم سر بزنید.راستی نظراتتون خوشحالم میکنه.امیدوارم این وب بتونه شما را با شعر و ادب فارسی بیشتر آشنا کنه.با کپی کردن مطالب هم مشکلی ندارم راحت باشید فقط خواهش میکنم یکبار بخونید بعد کپی کنید.