گزیده ای از اشعار عراقی
بیا که عمر من خاکسار میگذرد مدار منتظر روزگار می گذرد
بیا که جان من از آرزوی دیدارت به لب رسید و غم دل فگار می گذرد
بیا به لطف ز جان به لب رسیده بپرس که از جهان ز غمت زار زار می گذرد
بر آن شکسته دل رحم کن ز روی کرم که نا امید ز درگاه یار می گذرد
مکش کمان جفا بر دلم که تیر غمت خود از نشانه ی جان بی شمار می گذرد
ز دل که می گذرد بر درت بپرس آخر: که آن شکسته برین در چه کار می گذرد؟
مکش چو دشمنم ای دوست ز انتظار بیا که این نفس ز جهان دوستدار می گذرد
به انتظار مکش بیش از این عراقی را که عمر او همه در انتظار می گذرد
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۹۰ ساعت توسط محسن دهباشی
|