گزیده ای از غزلیات هلالی جغتایی
یک دو روزی میگذارد یار من تنها مرا
وه! که هجران میکشد امروز یا فردا مرا
شهر دلگیرست، تا آهنگ صحرا کرد یار
میروم، شاید که بگشاید دل از صحرا مرا
یار آنجا و کن اینجا، وه! چه باشد گر فلک
یار را اینجا رساند، یا برد آنجا مرا
ناله کمتر کن، دلا، پیش سگانش بعد از این
چند سازی در میان مردمان رسوا مرا؟
غیر بدنامی ندارم سودی از سودای عشق
مایهٔ بازار رسواییست این سودا مرا
میکشم، گفتی: هلالی را به استغنا و ناز
آری، آری، میکشد آن ناز و استغنا مرا
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۱ ساعت توسط محسن دهباشی
|
سلام از بازدیدتون متشکرم.امیدوارم خوشتون بیاد و بازم ازم سر بزنید.راستی نظراتتون خوشحالم میکنه.امیدوارم این وب بتونه شما را با شعر و ادب فارسی بیشتر آشنا کنه.با کپی کردن مطالب هم مشکلی ندارم راحت باشید فقط خواهش میکنم یکبار بخونید بعد کپی کنید.