گزیده ای از اشعار شهریار
تا کی به انتظار گذاری به زاریم باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز جان سوز بود شرح سیه روزگاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود دیشب که ساز داشت سر ناسازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز تا زنده ام بس است همین شرمساریم
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت توسط محسن دهباشی
|
سلام از بازدیدتون متشکرم.امیدوارم خوشتون بیاد و بازم ازم سر بزنید.راستی نظراتتون خوشحالم میکنه.امیدوارم این وب بتونه شما را با شعر و ادب فارسی بیشتر آشنا کنه.با کپی کردن مطالب هم مشکلی ندارم راحت باشید فقط خواهش میکنم یکبار بخونید بعد کپی کنید.