گزیده ای از اشعار شهریار
باز امشب ای ستاره تابان نیامدی باز ای سپیده شب هجران نیامدی
زندانی تو بودم و مهتاب من چرا باز امشب از دریچه زندان نیامدی؟
با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه نامهربان من تو که مهمان نیامدی
گیتی متاع چون منش آید گران بدست اما تو هم به دست من ارزان نیامدی
در طبع شهریار خزان شد بهار عشق زیارا تو خرمن گل و ریحان نیامدی
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت توسط محسن دهباشی
|
سلام از بازدیدتون متشکرم.امیدوارم خوشتون بیاد و بازم ازم سر بزنید.راستی نظراتتون خوشحالم میکنه.امیدوارم این وب بتونه شما را با شعر و ادب فارسی بیشتر آشنا کنه.با کپی کردن مطالب هم مشکلی ندارم راحت باشید فقط خواهش میکنم یکبار بخونید بعد کپی کنید.