سوری به سویِ گفت
سازی به سوی او،
ما گريه‌ها کرده‌ايم در اين ديار
حالا به هر جهت
حالا به هرچه رو!
هی بادِ بی‌شانه از پريشانی فَرا
کسی نديده‌ام
دانای اين دقيقه‌ی من!


با قول و قافيه، حرفی
تا بيارَدَم به هر واژه که حضرتِ من است و
او حافظ من است.
من معنی آوازِ تو بوده‌ام به وقتِ اولا،
دلم از وحشتِ زندانِ سکندری که سا، با، را،
بگير و بيا دعای گريه و
سازی که سليمان به باديه داده‌ام.
يا کولیِ کتاب‌بدوش
دوش چه خورده‌ای خراب!؟