چهل ستون تو
بی ستون من است.
روزهای رستن در خاطرات پوسیده و چشمهای منتظرم که کور...
تا آفتاب مرده ی پاییز راهی نمانده که سر نداده باشم به سنگ
سنگ به سنگ تا سنگ
تا قهرمان مجرب قصه ها باشم
می دانم، تلخ از دنیا خواهم رفت با چشمهای باز و دست هایی بسته...
میم/ 1380
+ نوشته شده در پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۳ ساعت توسط محسن دهباشی
|