سیده زهراعمادی
هدیه ای برای تو
می خواهم باکلماتم گنجی بسازم و آن رابه توهدیه کنم گنجی که تا کنون
هیچ مردی هدیه نگرفته باشد و نگیرد.قشنگی دوستت دارم های تو توی
هما ن نگاه گیراست که زل میزنی به چشمانم .ومن چقدربرایم سخت است
برای کسیکه دوستش دارم از دوست داشتن بنویسم. .آه نمیدا نی وقتی به آغوش
تو محتاج می شوم چقدر فصل وجودم بارانی می شود.
+ نوشته شده در شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۲ ساعت توسط زهرا(عاشقانه های مسیحا)
|
سلام از بازدیدتون متشکرم.امیدوارم خوشتون بیاد و بازم ازم سر بزنید.راستی نظراتتون خوشحالم میکنه.امیدوارم این وب بتونه شما را با شعر و ادب فارسی بیشتر آشنا کنه.با کپی کردن مطالب هم مشکلی ندارم راحت باشید فقط خواهش میکنم یکبار بخونید بعد کپی کنید.