زمزمه ی درد(گلناز میرزایی)
زمزمه ی درد
پنهانم پشت این سایه ی سیاه
وتاریکی من
تاریک تر از همه ی این سیاهی هاست
گم کرده راه فردا
درگیر نگاه بارانی ابرها
در رویای زندگی غرق شدم
فردا نیز
فراموش کرده این حرف ها
وقطعا در این حال
اگر دست برداشته از دعا
خواهم شد مثال آنکه بی وقفه زمزمه می کند درد را...
گلناز-خرداد1390
+ نوشته شده در چهارشنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۱ ساعت توسط گلناز ميرزائي
|
سلام از بازدیدتون متشکرم.امیدوارم خوشتون بیاد و بازم ازم سر بزنید.راستی نظراتتون خوشحالم میکنه.امیدوارم این وب بتونه شما را با شعر و ادب فارسی بیشتر آشنا کنه.با کپی کردن مطالب هم مشکلی ندارم راحت باشید فقط خواهش میکنم یکبار بخونید بعد کپی کنید.