فریدون مشیری
عاشقم عاشق معشوقه پرست
پشت پا بر همه عالم زده ام
چشم پوشیده ام از عیش جهان
دست در دامن ماتم زده ام
غم او یار وفادار من است
فال قسمت همه بر غم زده ام
همه شب باده زخوناب جگر
تا سحر رطل دمادم زده ام
جان به لب آمده از تنهایی
(فریدون مشیری)
+ نوشته شده در شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۱ ساعت توسط محسن دهباشی
|
سلام از بازدیدتون متشکرم.امیدوارم خوشتون بیاد و بازم ازم سر بزنید.راستی نظراتتون خوشحالم میکنه.امیدوارم این وب بتونه شما را با شعر و ادب فارسی بیشتر آشنا کنه.با کپی کردن مطالب هم مشکلی ندارم راحت باشید فقط خواهش میکنم یکبار بخونید بعد کپی کنید.