حمزه زارعی
دست هاي آلوده
از این سردرگمی خسته م ، از این روزاي تکراري
از این حالی که معلومه یکی غیر از منو داري
حالا می فهمم این روزا چرا دستاي تو سرده
چرا قلب پر از عشقت مسیر راهو گم کرده
به این دستاي آلوده یه احساس بدي دارم
چشات عین نیازم بود ، از این احساس بیزارم
حواست پیش چشماشه واسه اینه پر از شوري
چقدر نزدیک دستاشی ، تو از دنیام چقدر دوري
بی خداحافظی رفتی ، فاصله گرفتی از من
دیگه هیچ غمی ندارم وقتی دستام از تو دورن
کاري به کارت ندارم ، دیگه با تو بی حسابم
انگاري تورو ندیدم حتی یکبار توي خوابم
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱ ساعت توسط محسن دهباشی
|
سلام از بازدیدتون متشکرم.امیدوارم خوشتون بیاد و بازم ازم سر بزنید.راستی نظراتتون خوشحالم میکنه.امیدوارم این وب بتونه شما را با شعر و ادب فارسی بیشتر آشنا کنه.با کپی کردن مطالب هم مشکلی ندارم راحت باشید فقط خواهش میکنم یکبار بخونید بعد کپی کنید.