حمزه زارعی
غبار تنهایی
گفتم اگه نبینمت می پره فکرت از سرم
بازم ندیدمت ولی نشد که از تو بگذرم
گفتم اگه نبینمت شاید فراموشت کنم
نمیشه تنها بمونم ، نمیشه خاموشت کنم
بعد از تو روزگار من اسیر تاریکی شده
تنهایی و غصه و غم با دل من یکی شده
غبار تنهایی باید محو شه از توي دلم
نذار دوباره بشکنم میون اشکاي خودم
گفتم حالا یه چند روزي برم یه جاي خیلی دور
دیدم که سودي نداره ، جز اینکه چشمام میشه کور
اما نشد که لحظه اي نخوام به یادت بمونم
نشد ترانه اي رو من بی غم چشمات بخونم
بعد از تو روزگار من اسیر تاریکی شده
تنهایی و غصه و غم با دل من یکی شده
غبار تنهایی باید محو شه از توي دلم
نذار دوباره بشکنم میون اشکاي خودم
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱ ساعت توسط محسن دهباشی
|