فریدون مشیری
نیست جز مرگ مرا تسلیتی
عشق ناکام همین عشق من است
دلم از غصه به جان آمد و جان
باز زندانی زندان تن است
بی گمان قصه ی جان کندن من
قصه ی عشق همان کوه کن است
که تو شیرین به مزارم گویی:
این همان شاعر شیرین سخن است
وین منم تیشه به جانش زده ام
(فریدون مشیری)
+ نوشته شده در شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۱ ساعت توسط محسن دهباشی
|